اصول رهبری حرفه ای
اصول رهبری (Leadership)، یعنی اصولی که یک فرد یا گروه توانا در تاثیرگذاری و هدایت پیروان و دنباله روان یا اعضای یک سازمان یا نهاد به اجرا می گذارند.
به طور کلی رهبری شامل تصمیمگیری٬ ایجاد و بیان دیدگاههای روشن و شفاف٬ تعیین اهداف قابل دستیابی و ارائهی علم و آگاهی و ابزار لازم جهت دستیابی به این اهداف است. رهبران در بسیاری از بخشهای جامعه، از جمله کسب و کار، سیاست، دین و سازمانهای مبتنی بر جامعه مورد نیاز هستند. در ادامه به رهبری و اصول مهم آن می پردازیم.
مهمترین ویژگیهای یک رهبر موفق عبارتند از :
- اعتماد به نفس بالا
- مهارتهای مدیریتی و ارتباطی قوی
- تفکر خلاق و نوآورانه
- استقامت و ایستادگی در مواجهه با شکست
- تمایل به ریسک
- تغییر پذیر و منعطف
- شرافت رهبری DQ
- آرام و منطقی در مواقع تصمیمگیری و قضاوت
افرادی که از چنین ویژگیهایی برخوردار هستند میتوانند در سمتهای مدیریت اجرایی یا پستهای اصلی و مهم (C-level positions) مانند مدیریت عامل، مدیریت ارشد فناوری اطلاعات (CIO) وحتی پستهای حساسی مثل ریاست جمهوری گماشته شوند.
در حال حاضر چنین افرادی را در صنایع مختلف میبینیم که به موفقیتهای بزرگی در زمینهی کسب و کارشان دست یافتهاند؛ برای مثال در صنعت فناوری و تکنولوژی شخصیتهایی مانند استیو جابز فقید بنیانگذار شرکت اپل، بیل گیتس موسس شرکت مایکروسافت و جف بزوس مدیرعامل شرکت آمازون از جمله رهبران و مدیران موفق به شمار میآیند.
رهبری در کسب و کار مهارتی اکتسابی است
برای رسیدن به موفقیت راه های ناهموار پیش روی مدیران شرکت ها وجود دارد. آنچه که رهبران سازمانهای بزرگ را از سایر سازمان ها و کسب و کارهای دیگر مجزا می کند، توانایی این افراد در ایجاد ارتباط و هماهنگی و انگیزه دادن به سایر افراد و در نهایت همراه کردن افراد با خودشان است.
طبق تحقیقات و مطالعاتی که آقای جان مکسول انجام داده است، این سازمان ها را فردی با ویژگی ها و شخصیت رهبری اداره می کند و این ویژگی یک مهارتی است که با سرمایه گذاری روی شخصیت فرد ایجاد می شود و یک استعداد ذاتی نیست.
در واقع مدیران سازمان های موفق، رهبران موفقی هستند که ابتدا از خود شروع کرده اند و هر چه قابلیت رهبری یک فرد بالاتر باشد کارآیی بالاتر است. قابلیت رهبری شما خوب یا بد، میزان کارایی شما و تاثیر بالقوه ی سازمان شما را تعیین می کند. در واقع رهبری ماهیتی فرآیندی دارد و هر کاری که ماهیت فرآیندی دارد نیاز به کسب مهارت دارد. بنابراین رهبری مهارتی است که نیاز به یادگیری دارد.
اصول مهم و اساسی رهبری چیست؟
پنج اصل مهم در اصول رهبری برشمرده می شود که در اینجا بصورت مشروح به آن می پردازیم:
توزیع مسئولیت
اگر یک جامعه یا سازمان را به عنوان هرمی در نظر بگیریم که رهبر در رأس آن قرار دارد٬ قدرت باید توسط او به سمت پایین هرم توزیع شود و بدین شکل به افراد٬ در همهی سطوح٬ قدرت تصیمگیری داده شود. توزیع مسئولیت ، به رهبران مستعدی که دارای رهبری نظاممند هستند این فرصت را میدهد تا متوجه شوند در شرایط ریسک و خطر کردن چه اتفاقی میافتد.
این کار همچنین هوش جمعی٬ وفق پذیری و انعطاف پذیری افراد تحت رهبری آنها را توسط خرد و عقلانیت کسانی که خارج از دایرهی معمول تصمیمگیری هستند افزایش میدهد.
واگذاری اختیارات و مسئولیتهای بیشتر به افراد، موجب بالا رفتن سطح اعتماد به نفسشان شده، به آنها شانس کسب مهارتهای بیشتری میدهد؛ همچنین زمانی که فرصتها برای ایجاد تغییر در یک سازمان بیشتر شود، مهارت «خود استواری و نگاه مثبت به تواناییهای خود» به بخشی از هویت افراد آن سازمان بدل خواهد شد.
اجازه دهید یک مثال از توزیع رهبری بزنیم. بورتزورگ (Buurtzorg) یک سازمان پرستاری مراقبت در منزل در کشور هلند است. در این سازمان اغلب تصمیمات توسط تیمهای پرستاری مستقل و بدون رهبری اتخاذ میشود. تیمهایی که تعدادشان به دوازده نفر هم میرسد. روش کار این سازمان اینگونه است که یک تیم مدیریتی مرکزی کوچک از سایر پرستاران حمایت و پشتیبانی کرده٬ آنها را در انجام کارشان هدایت میکند. هیچ شخص یا گروه مدیریتی دیگری میان اینها وجود ندارد. این شرکت موفق شده است بالاترین سطح رضایت مشتری را در میان تمام شرکتهای پرستاری در کشور هلند، آن هم فقط با هفتاد درصد هزینههای معمول به دست آورد. بدین صورت بیمارانی که نیمی از زمان لازم را تحت مراقبت هستند، سریعتر بهبود مییابند و دارای استقلال بیشتری میگردند. پرستاران نیز نه فقط در ارتباط با بخش کاری خود که در رهبری اجتماعی و عمومی نیز مهارتهایی را به دست میآورند.
صداقت و عدم کتمان اطلاعات
ساختار مدیریتی که به طور سنتی توسط سازمانهای بزرگ ایجاد شد ونقطهی آغاز آن٬ سازمانها و نهادهای نظامی بودند٬ به طور مشخص برای محدود کردن جریان اطلاعات طراحی شده بود. در این مدل، اطلاعات به معنای واقعی کلمه برابر و هم پایه ی قدرت است.
مشکل این ساختار در این است که وقتی اطلاعات فقط در اختیار بعضی افراد مشخص قرار میگیرد٬ آن هم تنها به میزان نیاز و در زمانی که ضرورت اقتضا میکند٬ افراد ناگزیرند که بدون آگاهی های لازم تصمم گیری کنند. آن ها به درستی نمی دانند چه عواملی در موفقیت سیاست های سازمان، موثر و پراهمیت است. در چنین شرایطی آنها ناچارند خود، این عوامل و فاکتورها را حدس بزنند. از طرفی به این دلیل که آنها به درک یک سیما و تصویر بزرگتر از شرایط و اوضاع سازمان و یا پرسیدن سوالاتشان ترغیب نمیگردند، این کار سخت تر هم میشود. همچنین، فقدان آگاهی و اطلاعات ضروری، باعث تضعیف اعتماد به نفس لازم برای به چالش کشیدن ایدههای رهبر و یا طرح افکار جدید و متفاوت میشود.
ایجاد راههای متعدد جهت آزمودن ایدهها، اصلاح و تکمیل آنها
توسعه و ارائهی ایدهها یک مهارت کلیدی برای رهبران است. مسئلهی مهمتر از این برای رهبر٬ توانایی پیوند دادن آن ایدهها به نحوهی ارزش آفرینی سازمان است. یک رهبر با فراهم آوردن راههایی برای افراد جهت خلق تفکرات نوآورانه و ظهور خلاقیتهایشان٬ به آنها کمک میکند تا یاد بگیرند ازقدرت خلاقیت خود بیشترین بهره را ببرند.
این رویکرد با نوع سنتیاش تفاوت آشکاری دارد. در نگرش سنتی، مجرای متداول برای مطرح نمودن ایدههای جدید به رئیس مستقیم فرد محدود میشود. آن رئیس ممکن است به ارزش و اهمیت یک ایده پی نبرد؛ در نتیجه جلوی عملی شدن آن را گرفته، شعلهی اشتیاق و ذوق ایدهپرداز را نیز فروبنشاند.
البته اجازه دادن به افراد برای طرح و پروراندن نظراتشان بدون توجه به توانایی و رشد فکری و قدرت خلاقیتشان میتواند دارای نتیجهای خلاف انتظار باشد و موجب ضرر و زیان گردد. چه بسا ایدههای تکراری و یا کمارزش زیادی که در قالبهای مختلف مطرح میگردند در حالی که مدیریت و بررسی آنها به منظور کشف بهترین نظرات و طرحها٬ مشکل و زمانبر میشود. باید مراقب بود چرا که بهترین فرصتها ممکن است در هرج و مرج و آشفتگی از دست بروند.
قاطعیت در تصمیمگیری توسط رهبر
در صورتی که یک رهبر در تصمیمگیریها قاطعانه عمل نماید، افراد تمایل بیشتری به پیروی از دستورات او نشان خواهند داد. قاطعیت لزوما به معنای سرعت در تصمیمگیری نیست؛ بلکه به این معناست که رهبر میتواند شرایط گفتگو و تبادل نظراتی را با دیگران فراهم نماید و بدین شکل به یک اجماع و توافق صحیح و عقلانی در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها برسد.
در زمانهایی که یک تصمیم میبایست تنها با نظر رهبر اتخاذ شود، او میتواند بسته به شرایط و آن طور که میسر است یک مبنای منطقی را برای آن تصمیم به افراد ارائه دهد و آنها را به نوعی متقاعد سازد.
در اینجا به چند نمونه از رفتارهای یک رهبر قاطع اشاره میکنیم :
- پیش از اتخاذ یک تصمیم تمام گزینههای ممکن را بررسی میکند.
- به موقع تصمیمگیری میکند.
- تصمیمات منطقی و سازگار با اولویتها و منافع سازمان اتخاذ میکند.
- زمانی که هیچ کس ایده و نظری منطقی برای تصمیمگیری مناسب ارائه نمیدهد٬ اوست که تصمیمگیری میکند.
پیشرفت دائم و حفظ حرکت رو به جلو از ارکان رهبری و اصول مهم آن
رهبری مانند سفری بدون مقصد واقعی است. رهبران موفق خود را متعهد میدانند که از نظر علمی دائما در حال رشد بوده، بدین شکل در صدد اصلاح اشکالات و ایرادات باشند.
شما به عنوان یک رهبر هرگز نباید روند رشد و حرکت رو به جلوی خود و سازمان خود را متوقف نمایید. این مهم٬ شامل به اشتراکگذاری علم و تجربیات خود با دیگران است؛ چرا که بهترین زمان یادگیری هنگام آموزش به دیگران است. شما هیچ گاه به اندازهی زمانی که در حال تعلیم دیگران هستید یاد نمیگیرید. رهبران با آموزش و تعلیم دیگران در مقام یک مربی یا معلم در حقیقت به حرکت رو به جلوی خود در علم و آگاهی و دانش نیز کمک میکنند.
رهبری که متعهد به توسعه و بهبود مهارتهای رهبری تیم خود است در نهایت متوجه خواهد شد که این امر نه تنها در دستیابی به اهداف و موفقیت تیمش موثر بوده بلکه با این کار در بنیان نهادن یک نهاد رهبری قوی و اصولی در سازمان خود گامی بلند برداشته است.