تجربه های کودکی و تاثیر آن بر شخصیت شما در بزرگسالی

تجربه های دوران کودکی می‌تواند بر رفتار و شخصیت دوران بزرگسالی تاثیر بگذارد حتی اگر از وجود این ارتباط آگاه نباشیم. ویژگی‌‎های شخصیتی ارثی نیستند، بلکه بیشتر ویژگی‌های شخصیتی نتیجه ی تجربیاتی است که در زندگی خود با آنها مواجه می‌شویم. مهمترین و حساس ترین مرحله شکل گیری شخصیت، رفتار اجتماعی و خصوصیات فردی انسان ، مرحله کودکی هر فرد است که این رفتارها تا حدودی تاثیر گرفته از محیط، آموزش‌ها می‌باشد. 

دوران کودکی مهم ترین مرحله رشد و تکامل جسمی و روانی کودک می‌باشد و آسیب در این دوران پیامدهای طولانی مدت در آینده را در پی خواهد داشت و خصوصا آسیب‎‌‌ها و آزارها به کودکان چون کمتر قابل شناسایی می‌باشد و برای کودکان معمولا قادر به بیان آسیب نمی‌باشند می‌توان گفت پیامدهای غیرقابل جبران درحال و آینده برای کودک اتفاق می‌افتد. 

اهمیت دوران کودکی

اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بزرگسال بیشتر است. چرا که کودک اولین تجربیات خود را در زندگی کردن با دیگران می‌آموزد. در محیط خانواده، پایه رشد و فعالیت های آینده کودک فراهم می‌شود. در روابط ما با اطرافیان و دوستان عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت، تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد. اصولا کلیه رفتارهای دوران نوجوانی، جوانی و بالاتر، چه اجتماعی باشد و یا ضد اجتماعی، در نتیجه تجربیات گذشته به وجود می آید و با توجه به این تجربیات است که میتوان این حالات و رفتارها را توجیه کرد.

تجربه های کودکی و تاثیر آن بر شخصیت

Alfred Adler اعتقاد داشت آرزوها و غرایض ما هنگام کودکی شکل می‌گیرد و سپس همه ی دوران بزرگسالی تحت تاثیر این تجربیات دوران کودکی قرار خواهیم گرفت. انسان‌ها تلاش می‌کنند به آرزوهایی برسند که در دوران کودکی آنها را ایجاد کرده اند.

” بزرگسالی در ادامه ی تجربیات دوران کودکی است. “

 

افراد بزرگسال با همه ی رفتار‌ها و ویژگی‌های شخصیتی که دارند در ادامه ی تجربیات کودکی خود قرار دارند که در گذشته آن را پشت سر گذاشته اند. نتیجه ی اصلی این است که تجربیات دوران کودکی نه تنها بر دوران بزرگسالی تاثیرمی گذارد بلکه مشخص می‌کند که ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری یک فرد بالغ و بزرگسال دقیقا چگونه است. اکثر افراد تجربه‌های منفی در دوران کودکی شان داشتند و برخی از این تجربیات هنوز بر زندگیشان تاثیر گذار است. متأسفانه بسیاری از این تجربیات دوران کودکی تا زمان بزرگسالی باقی می‌مانند. تجربیات دوران کودکی بر روابط عاشقانه، زندگی اجتماعی، آموزش و پرورش و غیره تاثیر گذار است.

تاثیر احساسات دوران کودکی در شکل گیری شخصیت در بزرگسالی

اغلب افراد تحت تأثیر تجربه‌های دوران کودکی خود قرار می‌گیرند، در نتیجه می‌توان گفت احساسات دوران کودکی نقش بسزایی در دوران بزرگسالی زندگی افراد دارد. تجربیات دوران کودکی بر شخصیت و نگرش هر فردی نسبت به شرایط مختلف زندگی تأثیر می‌گذارد، اگر این تجربیات دردناک باشند، موجب بروز بسیاری از درد و رنج‌ها در فرد می‌شوند، شانس برگشت این ترس‌ها در طول دوران بزرگسالی  بسیار است.

برخورد ناعادلانه یک زخم عاطفی است که انسان را به یک فرد با چشم انداز منفی در زندگی تبدیل می‌کند، علاوه بر این، کسانی که در طول دوران کودکی با آن‌ها منصفانه رفتار نشده است، همه چیز را در اطرافشان مورد انتقاد قرار می‌دهند. اگر در دوران کودکی تجربیات همراه با تهاجم داشته باشید، کودک درونی تان که تحقیر شده، دارای عزت نفس پایین بوده، بیرون می آید و عمیق ترین ترس‌های شما را به نمایش می‌گذارد بنابراین، طبیعی است که این زخم‌های احساسی هنوز در درون شما زندگی کنند و امروز شما را تحت تاثیر قرار دهند.

تاثیر آسیب های احساسی دوران کودکی بر بزرگسالی

در حالیکه روابط شکل گرفته در سنین کودکی به رشد کمک می‌کند اما اگر مخرب و آسیب زننده باشند می‌تواند تاثیرات منفی بر دوران زندگیِ فرد در سنین بالاتر و بزرگسالی داشته باشد. مواجه شدن کودکان با آسیب های جسمی و عاطفی در سنین کودکی و نوجوانی روی امید به زندگی، روابط و سلامت روان آنها تاثیر بسیار بدی دارد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد آسیب‌های دوران کودکی همچون آزار و اذیت جنسی، طلاق والدین و مصرف الکل در خانه احتمال ابتلای فرد به بیماری قلبی، سکته مغزی، افسردگی و دیابت را در دوران جوانی یا بزرگسالی زندگی فرد افزایش می‌دهد. به علاوه، این مشکلات در دوران کودکی خطر بروز رفتارهای پرخطر همچون استعمال مواد دخانیات از جمله روی آوردن به سیگار، قلیان و غیره را افزایش داده و می‌تواند به کاهش نرخ امید به زندگی را بسیار افزایش دهد. همچنین این کودکان به دلیل آنکه توسط بزرگسالانی که وظیفه تربیت و محافظت از آنان را بر عهده داشته مورد اذیت قرار گرفته اند دچار احساس عدم اعتماد به دیگران نیز می‌شوند.

ترس از رها شدگی

کودکان رها شده تمایل دارند راه‌هایی را برای پر کردن خلأهای خود در زندگی به عنوان بزرگسالان انجام دهند. به همین دلیل است که آنها بیشتر شریک احساسی خود را ترک می‌کنند و یا از انجام کارهای خود در برابر ترس از رها شدن ، برای اولین بار خودداری می‌کنند. افراد با مسئله رها شدگی باید روی ترس از طرد شدن، دیوارهای فردی، تنهایی و به ویژه تماس فیزیکی بسیار کار کنند و بتوانند آن مشکلات را حل کنند.

مسائل مربوط به عزت نفس

عزت نفس در دوران کودکی، به خصوص در خانواده‌ها، شکل می‌گیرد. اگر فرزندانتان را قبول و آنها را همانطور که هستند دوست نداشته باشید، احساس می‌کنند که دائماً باید تغییر کنند تا انتظارات شما را برآورده کنند. هر کودکی دارای ویژگی‌ها و توانایی‌های مختلف است که آنها را منحصر به فرد و متفاوت می‌سازد. افراد دارای اعتماد به نفس کم، معمولا پر از کارهای ناتمام، تنبل، دلسوز، قابل ترحم و بدبین هستند و به راحتی خجالت زده می‌شوند به همین دلیل بسیار مهم است که فرزندان ما در دوران کودکی خود، عزت نفس بالایی داشته باشند.

بی عدالتی

برخورد ناعادلانه یک زخم احساسی شدید است که انسان را به یک فرد با چشم انداز بسیار منفی در زندگی تبدیل می‌کند. علاوه بر این، کسانی که در طول دوران کودکی نسبت به آنها منصفانه رفتار نشده است، همه چیز را در اطرافشان مورد انتقاد قرار می‌دهند و احساس نا امنی شدیدی می‌کنند.

اضطراب جدایی

در دوران کودکی، ترس از اینکه به تنهایی یا دور از والدین باشیم، بزرگسالان را ملزم به تربیت و پرورش درست می‌داند، که باید چیزی را برای به دست آوردن کمی عشق و احساس امنیت و آرامش فراهم کنند. افراد با اضطراب جدایی معمولا خجالتی، دارای حس نا امنی و مطیع هستند.

نتیجه گیری

زخم‌های احساسی دوران کودکی انسان را به فکر مواجه شدن با زندگی آینده می‌اندازند. اگر نمی‌خواهید و قصد ندارید فرزندانتان با آسیب‌های احساسی رشد کنند، باید در طول تربیت و رشد آنها بسیار مراقب باشید. به یاد داشته باشید که هر کودک منحصر به فرد است و مهارت‌های خود را در سریعترین زمان به روز رسانی می‌کند و مسیر را به سرعت طی می‌کنند. برای درک بهتر کودکان کتاب فنون افزایش هوش هیجانی کودکان را مطالعه کنید.

بنابراین، هرگز نباید آنها را با دوستان یا همکلاسی‌هایشان مقایسه کنید؛ اگر خواستار تغییر رفتار فرزند خود هستید، باید از آن بخواهید با او صحبت کنید تا بدون رفتار ناعادلانه و تنبیه و به صورت دوستانه این مسئله را درک کند.  پس در نتیجه، وظیفه هر پدر و مادر حفظ ارتباط با فرزندان خود است، آنها احساس امنیت می‌کنند تا در مورد مشکلات و هراس‌های خود با شما صحبت کنند، و از شما می‌خواهند هرچه سریعتر راه حل‌هایی برای مشکلات  ارائه دهید و به آنها برای حل مشکلاتشان کمک کنید.